‹ آثار › ‹ ترجمهشدهها › ‹ ترجمهها ›
‹ستاره سینما›
‹برف و نرگس›
‹جامه دران›
‹خنکای سپیدهدم سفر ›
‹آبی و صورتی›
‹ویس و رامین ›
‹حضور آبی مینا ›
‹رکسانا نیستم اگر ›
‹بانو و جوانی خویش›
‹چهل سالگی›
ستاره سینما
بزرگ، با کلی نوکر و کلفت زندگی میکردی. مثل آن هنرپیشهی امریکایی که زن یک پادشاه شد. راستی چرا شاه یا یکی از آن وزیرهای خوش نیامدند سراغ تو.
از داستان ستارهی سینما